متن خطبه های نمازجمعه 15 شهریور 1398 شهرستان قائم شهر – خطیب : آیت الله معلمی

خطبه دوم:

اللهم صلّ علی محمد و آل محمد ؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ  الصّلاة والسلام علی سیّد النّبیین حبیب إله العالمین ابی القاسم المصطفی محمد و علَی علیٍّ امیر المومنین و علی الصّدیقةِ الطّاهره سیّدةِ نساء العالمین و علی الحسن والحسین سیّدَی الشباب أهل الجنةِ أجمعین و علی  علی ِ بنِ الحسین و محمدِ بن علی و جعفرِ بن محمد و موسیَ بن جعفر و علیِ بن موسی و محمدِ بن علی و علیِ بن محمد و الحسنِ بن علی و الحجة القائم اَلمنتظَر . اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةِ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَدَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَویلَا.صلوات…

باردیگر خودم و همه ی شما برادران و خواهران را به تقوای الهی تأکید دارم . بهترین ذخیره از زندگی دنیا برای سفر آخرت، سفر قبر و برزخ و قیامت ، تقوا است . پروردگارا در راه تقوا و انجام واجبات و ترک محرمات و گناه ، ما را موفق بدار . پروردگارا گذشتگانمان را به کرمت ببخش و بیامرز .

تشکر میکنیم از مدیرکلّ محترم تعاون ، کار و رفاه اجتماعی ، که به مناسبت هفته ی تعاون مطالبی داشتند . خدای رحمان را شاکریم که در سایه ی امامت داریم زندگی میکنیم.عزتی که امروزه شیعه در دنیا پیدا کرد . واقعاً آدم نگاه عمیقی هم به تاریخ داشته باشد ، که مفاخر و بزرگان و عالمان برجسته داشتیم ولی شرایط امروزی نصیبشان نشد . شرایط امروزی چیست که استثنایی و درخشان است؟ دقت کنید مومنین ، در جهان اسلام ، بخشی از سنی های متدین ، روی آوردند به امامت و ولایت . در میان خودشان فقیه و عالم دارند ، اما خود آن عالم بیچاره ، از امامت و ولایت محروم است ، چه رسد که برای دیگران امامت کند . حتماً بعضی از شما در جریان قرار گرفتید ، که همین هفته ، فرماندهی و رهبری جنبش حماس ، نامه ای فرستاد خدمت مقام معظم رهبری . مسلمان های مظلوم سرزمین فلسطین که اهل قبله و قرآنند ، اعتقاد به وحدانیت خدا و رسالت خاتم انبیا محمد مصطفی «ص» دارند ، اما در برابر دژخیمان شیطانی روزگار ، مدت ها تحقیر شده بودند و سرزمنیشان اشغال و صاحبان سرزمینشان آواره و سرکوب میشدند. فرماندهی جنبش حماس ، نامه ای فرستاد خدمت مقام معظم رهبری ؛ ما خدا را شکر میکنیم که زنده ماندیم که آن وعده ای را که پیغمبر خدا داده بود و دست به شانه ی سلمان نهاده بود که می آیند قومی که در آخر الزمان دینم را و کتاب خدا را یاری کنند ، نشانه هایش را داریم تماشا میکنیم . زنده ماندیم و این فرصت استثنایی و ارزشمند را داریم مشاهده و درک میکنیم . این که فرماندهی جنبش حماس ، یعنی رهبری جمعی از مسلمان های مظلوم تحت ستم آمریکا و اسرائیل ، خطاب به آقا مقام معظم رهبری با این ادبیات نوشتند . نوشتند : خدای بزرگ را سپاسگزاریم که وجود شما را به ما ارزانی داشت ؛ الازهر کجا است ، خادم الحرمین کجا هستند ، فریاد مظلومان را نمیشنوند . خدای بزرگ را سپاسگزاریم که وجود شما را به ما ارزانی داشت ، و از او«خدا» میطلبیم نعمتهایش را بر شما ارزانی بدارد ؛ و بلاهایش را دور بگرداند و شما را از حیله و مَکر دشمنان ظالم در امان بدارد . و با ابراز تشکر و قدردانی از رهبری و ملت بزرگ ایران ، از حمایت صریح رهبر معظم انقلاب ، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای از مقاومت فلسطین ، بار دیگر رویکرد تجدیدناپذیر خود را برای حضور در سنگر مقاومت دارند عهد میبندند با رهبر انقلاب اسلامی ایران ؛ میگویند وعده میدهیم به شما ، که رویکرد استواری داشته باشیم ، مسیر را عوض نکنیم ، عهد را نشکنیم ؛ باردیگر رویکرد تجدیدناپذیر خود را برای حضور در سنگر مقاومت ، پایدار ، در کنار همه ی قوای حق و عدالت ، و آزادگی و پیشران همه ی آنها جمهوری اسلامی ایران ، تا پیروزی نهایی به شما اعلام میکنیم . ایران اسلامی در چهار دهه ی گذشته ، با وجود فشارهای شدید بین المللی ، هیچگاه ملت فلسطین را رها نکرده بود . از حمایت دست بر نداشت و همواره حاضر به پرداخت هزینه برای دفاع از آرمان های فلسطین بود . گاهی آدم میشنود بعضی از آدم های بلانسبت  واقعاً نادان ، که البته این نادان ها از شیاطین میشنوند و تکرار میکنند ، میگویند ما خودمان گرفتاری داریم ، چه کار به مسلمان های فلسطین داریم!؟ . ببینید ، این به همان معنا میشود که اگر در روزگار اباعبدالله میبودیم ، میگفتیم که خب حسین بن علی با یزید جنگ دارد ، به ما چه ربطی دارد؟! . اگر الان هوس میکنیم و میگوییم یا لیتنا کنا معک ، که در آن روزگار ایکاش میبودیم یاری ات میکردیم ، آنهایی که اهل یاری به اباعبدالله الحسین هستند ، در هر برهه از تاریخ و در هر نقطه ی از زمین ، ظالم ببینند ، با او دشمنی میکنند ، مظلوم ببینند ، او را یاری میکنند ، فلسفه ی نهضت اباعبدالله الحسین این بود . سفارش امیرالمومنین امام المتقین ، کونا للظالم خصماً و للمظلوم عونا ؛ ای فرزندانم ، ای شیعیانم ، ای همه ی اهل ایمان ، خصم ظالم باشید ، یار  مظلوم باشید . باید یک کاری کرد که معنای یار مظلوم بودن نمایان بشود . خصم ظالم بودن نشانه ای داشته باشد . بشناساند انسان را که انسان در این مسیر قرار دارد . جمهوری اسلامی ایران ، افتخار دارد که حزب الله لبنان را پروراند ، و رشد داده است ، تا جایی که امروزه از تهدید سید رشید و شجاع ، سید حسن نصر الله ، خواب راحت از سردمداران رژیم غاصب صهیونیستی و اربابانشان سلب میشود و افکارشان آشفته و خواب راحت ندارند . همین که سید حسن تهیدد میکند را مطمئن است که عملی میشود و دنیا هم تماشا کرد که تهدید او عملی میشود ؛ الآنه دست به دامن روسیه شده اند ، تا از روسیه با واسطگی بخواهند که ما دیگر کاری نداریم و شما هم دیگر تعرضی به ما نداشته باشید . ای کاش جوان های امروز ما اوضاع پنجاه سال قبل اسرائیل و اعراب را میدیدند و یا اگر نبودند و ندیدند ، الآنه بخوانند و بشنوند .همواره اسرائیل تحقیر میکرد ، نه ضعفای عرب را ، سردمداران عرب را ؛ اسرائیل شعار من النیل الی الفرات سر میداد . میگفتند از رود نیل مصر گرفته تا فرات عراق مال ما است ، باید بگیریم . اما الآنه واسطه میگذارند که ما دیگر دست از پا خطا نمیکنیم ، شما هم دیگر به ما کاری نداشته باشید . اینها درخشش انقلاب عظیم اسلامی است . خب همین جنوب لبنان بود ، همین جوان ها بودند ، اما چه کسی اینها را ساخت؟ اندیشه ی امام راحل ؛ صبر و استقامت بزرگ ملت ایران . برای آنها شده الگو ؛ و دارند از این الگو استفاده میکنند . الآن نوبت به فلسطین اشغالی ، سرزمینهای اشغالی فلسطین رسیده است . میبینید که الآن  حماس وقتی اینگونه دست به دامن رهبر انقلاب اسلامی ایران میشود ، روی آوردند به سایه ی امامت ، روی آوردند به عَلَم ولایت . میدانند که اگر موفقیتی هست ، اگر عزتی هست ، در سایه ی امامت و ولایت موفقیت و عزت فراهم میشود . پروردگارا این شرایط را برای ملت بزرگ ایران و برای همه ی مسلمان های مظلوم ، مضاعف ، مستدام بگردان.

در مورد گام سوم تقلیل تعهداتی را که ما داشتیم ، باز هم هر دوره ی از تاریخ باید گفت که معجزه ی اولیاء خدا به تناسب زمان است . یک سال قبل ، مقام معظم رهبری فرمود به اروپا اعتماد نکنید .حالا میخواهید مذاکره کنید بکنید ، ولی اعتماد نکنید . حتی فرمود با این کشورها ما دعوا نداریم . اما اعتماد هم ندریم . آنها دنباله روی آمریکا هستند . الآنه بعد از یک سال به قول عامیانه عالم و آدم فهمید که نگاه ، چه نگاه عمیقی بوده است . دید چه دید صائبی بوده است . دید صحیح و به حقی بوده است . گذشت زمان ثابت کرد که پیشبینی مقام معظم رهبری درست بوده است . اینها الطاف الهی است . ایکاش آنگونه ای که ملت گوش به فرمان رهبری هستند ، همواره دولتمردان ما هم میبودند . ولی در اطاعت از رهبری ، در خط مقدم ، ملت و مردم قرار دارند . پشتوانه ی محکم رهنمودهای امامت و ولایت ، جامعه ی مومنین ، مردم ما هستند . نه تحصیلکرده های آمریکا ، نه تحصیل کرده های انگلیس . و نه دلدادگان به مذاکرات با بیرونی ها . باید ملت انقلابی ، خودجوش از درون بجوشد . از درون بخروشد . از درون قوت و قدرت بگیرد ، و خود را نگه بدارد . نه در سایه ی اتکاء به غیر ، آن هم دشمن  .

امروز سالروز درگذشت سید بزرگوار ، سید رضی ، گردآورنده ی نهج البلاغه است . کتاب شریف نهج البلاغه ، قبل از سید رضی ، روات مختلفی نقل کرده بودند در کتاب های پراکنده ای آورده شده بود . اما سید رضی آمد از پراکندگی ، در یک جا متمرکز کرد و عنوانش را نهج البلاغه گذاشت . معنای نهج البلاغه این نیست که امیرالمومنین آن را نوشت . ولی معنایش این است که کلام امیرالمومنین را که به صورت پراکنده راویان نقل میکردند، سید رضی آورد یکجا جمع کرد . درود و رحمت الهی بر او باد و بر همه ی عالمان عامل و مجاهاد.

فردا سالروز بستن آب فرات به روی اباعبدالله و اهل بیتش است . یعنی روز هفتم دستور رسیده بود بر این کار . در قدیم الایام ،  مازندران روز هفتم محرم مصیبت ابالفضل را بیشتر اهتمام داشتند ، جهتش هم همین بود ، چون روز هفتم دستور از عبیدالله به عمر سعد رسیده بود که باید بین حسین بن علی و اصحابش و بین فرات حائل و مانع بشود . یعنی در محاصره ، محاصره ی اقتصادی ، محاصره ی حیاتی . آدم دسترسی به آب نداشته باشد خب حیات نخواهد داشت . دستور که نگذارید اینها به آب دسترسی پیدا کنند . خب ابالفضل العباس هم سقا لقب داشت از پیش . چرا؟چون در فاصله ی راه بین مکه تا کوفه ، بیابانهای کویری که همین الان هم هست ، گاهی سیصد کیلومتر کویر است ، و آب ندارد و علف ندارد .چه میکردند ؟ جلوتر میخواستند حرکت کنند ، آب را داخل مَشک ها ذخیره میکردند و مَشک را بار شتر میکردند ، در طول این بیابان کویری ، از آب داخل مَشک ها استفاده میکردند و آقا ابالفضل العباس در میان همه ی اصحاب اباعبدالله تنها کسی است که سوار مرکب بوده در مسیر راه ، ولی یک مَشک کوچک هم به دوش داشت .پُر آب. چرا ؟ برای اینکه بین راه ، هوا گرم است ، زمین کویری است و شن زار است و آفتاب که میتابد ، از خود زمین گویا شعله  برمیخیزد ، بچه های خردسال اگر تشنه شان شده ، اگر آب طلب کردند  ، دیگر نیاز به خواباندن شتر نباشد ، نیاز به پیاده کرد مَشک ها از بار شتر نباشد . همان پشت حیوان نشسته ، ابالفضل مَشک را برمیداشت و دهنه ی مشک را به دهن بچه ها میگذاشت تا آب بنوشند . لذا یکی از القاب ابالفضل ، ابوالغربه ، یعنی مَشک به دوش ؛ در طول فاصله ی راه بین مکه و کوفه ، آقا ابالفضل مشک به دوش بود .

یکشنبه هفده شهریور ، جمعه ی سیاه و خونین تهران ، در سال 57 . راهپیمایی و فریاد و شعار حق  طلبی بود . اما به رگبار مسلسل بسته بودند ، میدان ژاله ی آن روز تهران ، میدان خون شده بود . و میدان شهدا نام گرفته بود . طراحان آن جنایت ، بر این باور بودند که دیگر فردا کسی جرئت نمیکند به خیابانها بیاید . دیگر فردا کسی در تظاهرات شرکت نمیکند . ولی فردای آن روز ، خروش مردم سنگین تر ، حضور مردم بیشتر ، گسترده تر .شهدای مظلوم ، شهدا ی گمنام . همه ی شهدا درجاتی دارند . اما واقعاً درجات آنها بالاتر است . آنها به چه طمع و به چه هدف دنیایی ؟ جز اینکه تحت اشاره ی ولی امر ، فقیه عادل ، جان کف دست گرفته بودند و به میدان آمده بودند . پروردگارا ، با اولیاء خودت محشورشان بگردان . دوشنبه تاسوعای اباعبدالله . فرمان رسیده بود که سخت گیری شدت پیدا کند . یا بیعت کنند یا با آنها بجنگید . یک نفر مسیحی ، تصادفاً اتفاقاً یکجا پای منبر من بود . بعد از منبر پیشنهاد داده بود که بیاید صحبت بکند و دیدم سوال جدی و ابهام دارد ، میگوید بیعت خواسته بودند از حسین بن علی ، بیعت نکرد و او را کشتند ؟ گفتم آنچه که اتفاق افتاد این است و شما هر تاریخی را معتبر میدانید ، میتوانید مراجعه بکنید . گفت یعنی چه ؟ الآن اگر کسی برای ریاست جمهوری کاندیدا است و من دوست ندارم به او رأی بدهم  باید من را بکشند؟ گفتم معنای استبداد و استکبار در حد اعلی همین بود که اتفاق افتاد . واقعاً دنیای مسیحیت نشناختند آقا اباعبدالله را ، ما نتوانستیم هنوز معرفی درستی برای مسیحیت عالَم داشته باشیم از واقعه ی عاشورا . مصیبت آقا اباعبدالله و مصیبت عاشورا ، مسیحیون غیرآلوده و مسیحیون طبیعی و عادی و دیندار مسیحی را ، واقعاً میگریاند ، واقعاً متأثر میسازد و اشک میریزند برای اباعبدالله . بعد هم سه شنبه ، عاشورای اباعبدالله ، و البته ، نوزدهم شهریور است سه شنبه ، سالروز درگذشت مرحوم آیت الله طالقانی هم بود . و همچنین در بیست و شش سال قبل ، روز عاشورا ، حرم آقا امام رضا «ع» به دست منافقین انفجاری ایجاد شده  بود . چهارشنبه یازدهم محرم ، آغاز حرکت اسرا و روز تجلیل از اسرا و مفقودان است . و همچنین روز شهادت عالِم مجاهد ، سید اسدالله مدنی ، امام جمعه ی وقت تبریز ، دومین شهید محراب . پنجشنبه ورود اسرا به کوفه و سالروز شهادت آقا امام زین العابدین . من اجمالی میخواستم ریشه های پیدایش عاشورا را عرض کنم ، ولی خب طولانی میشود و خسته میشوید ، صرف نظر میکنم . فقط سرفصلش را عرض کنم .بعد از رحلت پیغمبر ، انحراف اول این شد که وصیت پیغمبر ، نادیده گرفته بشود . امامت ، تبدیل بشود به شورا و تعیین خلیفه به وسیله ی شورا . اما بعدها باز شورا را کنار گذاشتند و به وصیت ابابکر ، عمر آمد سر کار . حالا اگر وصیت درست است ، وصیت پیغمبر  چرا اعتبار نداشت . و اگر نه ، بنا نبودوصیتی باشد ، چرا ابابکر وصیت کرد که عمر باشد؟ عمر هم یک بدعت دیگری گذاشت ، شورای شش نفره . شورای شش نفره را نه خدا دستور داد و نه سنت پیغمبر بود . بعد تا زمان معاویه ، ببینید ،عمر پسری داشت ، عبدالله ؛ عبدالله یکی از چهره های برجسته ی سیاسی ، اجتماعی در روزگار خود بود ؛ ولی عمر نگفت بعد از من پسرم. خود ابابکر ، عبدالرحمن بن ابی بکر داشت . یک رجل سیاسی . معاویه که میخواهد یزیدش را معرفی کند ، اول برای عبدالرحمن بن ابی بکر نامه مینویسد ، برای عبدالله عمر نامه نوشت ؛ ایکاش فرصت میبود و عرض میشد . واقعاً خواهشم این است که اگر سروران عزیز روحانی در منابر ، شب ها فرصت های بیشتری است ، ریشه های پیدایش عاشورا را ، ریشه های گسترش انحراف در میان امت ؛ ریشه های نفوذی ها را ، و این که عوامل دشمن ، در درون مسلمان ها چگونه کار میکردند  ؛ پس این یک کلمه را عرض کنم که معاویه دلش غنج میزد که تبدیل کند و یک بدعت جدید ، به صورت یک امپراتوری ، مثل سلاطین رُم و ایران ، ولیعهد معرفی کند . یزیدش را به عنوان ولیعهد .کوفه بعد از مراجعت امام حسن به مدینه ، یک مقداری ناآرامی داشت  . خب توابین و قیام توابین . درست است که به ظاهر شکست خرودند . اما ناآارمی بوده در کوفه . معاویه یک آدم خبیثی به نام مغیره را که یکی از فرهیختگان آن روزگار ، میگوید اگر از من بپرسی زیرکان نیرنگ باز ، چند نفر هستند . میگوید من میگویم چهار نفر . زیرکان نیرنگ باز آن روزگار . میگوید اول معاویه ، دوم عمروعاص ، سوم مغیره ، چهارم زیاد . آنوقت این مغیره را معاویه فرستاده بود که کوفه را آرام کند . مغیره کوفه را آرام کرد ، اما خود معاویه از خود مغیره میترسد . لذا میخواهد او را کنار بگذارد و پسرعموی خودش سعیدبن عاص را جایگزین کند . خود مغیره بو برد از این معنا ،  به سرعت خودش را بی سر و صدا به شام رساند . رفت پیش یزید . گفت پدرت در چه فکر و خیالی است ؟ مگر این تجربه را ندید که بعد از مرگ عثمان ، چه اختلافی در میان امت پدید آمد . چه تعداد کشته شدند؟ در جمل تنها قریب به هفده هزار نفر کشته شدند . باز میخواهد اوضاع به همین شکل برگردد؟ اگر میخواهد آرامش حفظ بشود ، چرا شما را معرفی نمیکند ؟ به یزید خطاب کرد . یزید گفت که من را چه معرفی کند؟ گفت جانشین . یزید به مغیره گفت ممکن هست؟ حالا مغیره میدانست که معاویه خودش در فکر این کار است. مغیره به یزید گفت که من کوفه را آماده میسازم . زیاد هم حتماً در بصره همین کار را میکند . یزید گفت که حالا شما بمان اینجا صبر کن من با پدر در  میان بگذارم ، یزید میرود با پدرش معاویه در  میان میگذارد . معاویه هم دنبال این بستر بود . صدا میزند میگوید که مغیره را بگویید بیاید ، مغیره می آید ، معاویه میگوید که مغیره ، یزید چه میگوید؟ مثل اینکه مثلاً اصلاً من در این فکرها نبودم . همان مطالب را تکرار کرد ، بعد از مرگ عثمان چه اختلاف و جنگ و خونریزی ، و اگر دوست داری آرامش حفظ بشود شما باید یزید را معرفی کنی . معاویه برگشت و گفت اگر من بخواهم این کار را بکنم ، چه کسی کمکم میکند؟میشود؟ پیش میرود؟ مغیره برگشت و گفت که کوفه را من آماده میسازم . معاویه گفت برو ببینم چکار میکنی. به سرعت مغیره برگشت ، ده نفر از ده قبیله ، یعنی شیوخ قبائل را ، آورد پذیرایی و میهمان کرد و گرمشان گرفت ؛ پیشنهاد داد برای رفتن به شام ، به هرنفری هم سی هزار درهم داده بود . من خیلی کوتاه دارم میگویم . خلاصه همراه پسر خودش موسی اینها را فرستاد مغیره . این ده نفر آمدند ؛ با معاویه ملاقات و اعلام آمادگی کردند هر تصمیمی داری برای وصیت بعد از مرگ خودت ، ما در  خدمتیم برای اجرا . خب معاویه در درونش خیلی شاد شد ، به ظاهر گفت حالا هرچه خدا بخواهد ، باید ببینیم چه قسمت میشود . خیلی عوام فریب بود معاویه . بعد اینها را مرخص کرد که اینها حرکت کنند بیرون بروند ، به موسی اشاره کرد تو بمان . پسر مغیره را . آن ده نفر خارج شدند ، پسر مغیره ماند ، معاویه ، از موسی پرسید که پدرت اینها را به چند خرید . موسی هم برگشت و گفت که هر یکی را به سی هزار درهم . آی لعنت بر پول حرام . اگر گفته میشد در فتنه ی 88 آمریکا پول فرستاد ، بعضی ها خیال میکردند و میگفتند که آمریکا چه کار داشت برای اینجا پول بفرستد! یا اگر گفته میشد از انگلستان دستور میرسید و پول می آمد برای آن جریان ، باز هم عده ای بگویند انگلیس چه کار به احوال ما دارد ! . ببینید ، در طول تاریخ ، این شیوه وجود داشته . امیرالمومنین علی«ع» شهید شد ؛ معاویه هم رفت ، اما جریان علی «ع» زنده است ، جریان معاویه هم زنده است .چرا الآنه زائرین را مورد هدف قرار میدهند گاهی ؟ خمپاره میزنند گاهی ، بمب میگذارند منفجر میکنند . چرا ؟ ببینید ، عزاداری اباعبدالله و زیارت اباعبدالله ، مظهر مقاومت است . امام حسین مظهر مقاومت است . اگر شهادت و اسارت اهل بیت نبود ، این ماندگاری تاریخ برای اباعبدالله نبود . ین ماندگاری تاریخ ، این که هرکه به امام حسین نزدیک بشود ، به همان نسبت ، به همان قدمی که به امام حسین نزدیک شد ، به مقاومت نزدیک میشود ، روحیه ی مقاومت پیدا میکند  . ادامه دهندگان راه معاویه و یزید ، میخواهند مقاومت را بشکنند . میخواهند سلطه ی خودشان را بر ملت ها داشته باشند .

آن کشته که دین زنده ز نامش باشد ، پاینده نماز از قیامش باشد . اگر شهادت اباعبدالله نبود ، دین آثارش محو میشد . نماز از خیام اباعبدالله ماندگار گشت . فرض است بر  او گریه ، ولی اولی تر ، سرمشق گرفتن از مرامش باشد  ، ؛ گریه کردن لازم است برای اباعبدالله . اما از گریه سزاوار تر ، کار حسینی در روزگار خودمان انجام دادن است .

درود خدا به امام راحل ، امام راحل میفرمود که کربلای ما ، (یعنی ما شیعیان کربلایی هستیم ) کربلای ما کاخ سلطنت شیطانی را فرو ریخت . اکنون وقت آن است که ما وارثان این خون ها و بازماندگان جوانان و شهدای به خون خفته ، از پای ننشینیم . تا فداکاری آنان را در مقابله با ظالمین و ستمکاران به ثمر برسانیم . دشمن میخواست شخصیت اباعبدالله را نعوذبالله منحرف نشان بدهد . که او مثلاً نعوذبالله قدرت طلب بوده . آقا اباعبدالله ، بیانات صریحش ماندگار تاریخ شد ، انّی لم اخرج اشراً و لا بطراً  ؛ من حرکتم و قیامم از روی سرمستی ، از روی سرکشی نیست ؛ نه از روی غرور ، و نه از روی یاغی گری ؛ و لا ظالماً و لا مفسداً ؛ انّما خرجت لطلب الاصلاح في امّة جدّي (ص) . می آید کنار قبر رسول الله . السلام علیک یا رسول الله  . انا الحسین بن فاطمة . نمیگوید من پسر علی هستم . به قبر پیغمبر خطاب  میکند یا رسول الله من پسر فاطمه ی تو هستم . السلام علیک یا رسول الله انا الحسین بن فاطمة . فرخک و ابن فرختک و سبطک و الثّقل الّذی خلّفته على أُمّتک، آن نوه ای را که ناز میدادی و در میان امت معرفی میکردی حسین منی و انا من حسین ، فاشهد علیهم یا نبیّ الله  ، ای پیغمبر خدا گواه باش ،  إنّهم قد خذلونی و ضیّعونی ، از من برای یزید فاسق فاجر بیعت میطلبند ، اللهم هذا قبر نبیک ، و انا ابن بنت نبیک و قد حضرنی من الامر  ما قد علمت . اللهم انی احب المعروف و انکر المنکر ،  وَ اَنَا أَسْأَلُکَ یا ذَالْجَلالِ وَ الاِکْرامِ بِحَقِّ هذَا الْقَبْرِ وَ مَنْ فیهِ مَا اخْتَرْتَ(3) مِنْ أَمْری هذا ما هُوَ لَکَ رِضىً ؛ نمیگوید خدایا دشمن من را نابود کن ؛ میگوید خدا، آنچه را که تو میپسندی ، مرا موفق بدار . من از روی هوا و هوس نرفته باشم . الا لعنة الله علی القوم الظالمین . پروردگارا به عزت اباعبدالله الحسین ، عزت اهل ایمان مستدام بدار . شر اشرار از سر مومنین دور بگردان . این برنامه ی عصر تاسوعا ، چند سالی است که جا افتاد ؛ و بحمدالله برنامه ی باشکوه و آبرومند ، هرقدر اجتماع عزاداران سنگین تر باشد ، مظهر مقاومت ، عزت بیشتری پیدا میکند ، مومنین ان شاءلله غفلت نشود و همه حضور پیدا کنند . عصر تاسوعا ، در  این برنامه ای که مقابل حسینیه عاشقان ثار الله انجام خواهد گرفت . خدای رحمان به لطف و کرمش از همه قبول بفرماید .

((((((((((به تبع هرهفته خطبه های نمازجمعه قائم شهر مزیّن به اسامی شهدای شهرستان است که هفته ی پیش رو سالگرد شهادت آنها است ))))))))))))))) نثار ارواح این عزیزان همه باهم صلوات.

{{بسم الله الرحمن الرحیم ؛ والعصر ؛ ان الانسان لفی خسر؛ الا الذین ءامنوا و عملوا الصالحات؛ و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر ؛ صدق الله العلی العظیم}}

پایان خطبه دوم//