خطبه اول: سلامٌ علیکم جمیعاً و رَحمَةُ اللهِ و برکاتُه… ؛ أعوذُ بِلّله مِنَ الشَیطانِ الرَّجیم . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ . لا حولَ وَلا قُوَّةَ إلّا بِللّه ألعَلی العَظیم . حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل ، نِعمَ المولَی وَ نِعمَ النّصیر . الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ . ألصّلاةُ وَ السّلامُ عَلی سَیِّدِ النَّبیین ، حَبیبِ إلهِ العالَمینَ أبِی القاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّد و علی عِطرَتِهِ وَ أهلِ بَیتِهِ أجمَعین . قال الحکیمُ فی کِتابِهِ الکَریم: {{ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ؛ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ؛ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ؛ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوّاباً }} مستحضرید که جمعه های گذشته ای که توفیق داشتم در محضرتان بودم حداقل سه جمعه در خطبه های اول ، راجع به همین سوره مطالبی تقدیم شد . در ادامه ، راجع به فضل تسبیحات اربعه ؛ سبحان الله ، الحمد لله ، روایتی را امروز تقدیم به شما مومنین ، نمازگزاران خواهم داشت . خدای رحمان ، حبیبش را مخاطب میسازد : « إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ » هنگامی که ببینی ، بنگری ، نصرت الهی و پیروزی نصیبت شده ، میبینی،بنگری که مردم ،دسته دسته وارد در دین میشوند ، « فَسَبِّحْ» تسبیح خدایت بگو ، خدا کمکت کرده ؛ « فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ» تسبیح،یعنی خدا را منزّه دانستن از هر عیب و نقص ؛ حمد بگو خدا را ، ستایش کن ، الحمدلله ؛ « وَاسْتَغْفِرْهُ»مغفرت بخواه از او . سه دستور دارد اینجا ، دستور اول : تسبیح ، دستور دوم : حمد الهی ، دستو سوم: استغفار ؛ {{ إِنَّهُ کَانَ تَوّاباً}} به درستی که او بسیار آمرزنده ، بسیار توبه پذیر است .ببینید ، وقتی که خدای رحمان ، عنایتی داشت به بنده ، متقابلاً بنده چه باید بکند ، در این سوره ، دستور روشن است . راجع به تسبیحات ، البته مستحضرید که در رکعت سوم و چهارم نماز ، به جای حمد ، تسبیحات اربعه را سه بار تکرار میکنیم ، و عندالضرورة یک بار هم کفایت میکند . تسبیحات اربعه یعنی تسبیحات چهارگانه ؛چهار ذکر تسبیح است . یکی «سبحان الله» ، یکی دیگر «والحمد لله» ، «وَ لا إلهَ اِلَّا الله» ، « الله اکبر» هریک از اینها یک تسبیح جداگانه هست. در بیانی که مرحوم مجلسی در بحار آورده و او از منابع معتبر قدما نقل میکند ، قال النبی صلّ الله علیهِ وَ آله وَسَلَّم: « سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ سَيِّدُ التَّسَابِيحِ» میشود با تعبیرات دیگر هم خدا را ستایش کرد ، میشود ذکر خدا را با تعبیرات دیگر ، «ماشاءلله» ذکر است ؛ «لا حول ولا قوّةَ إلّا بلله» ذکر است . اما سیِّد تسبیحات ، این چهار چیز است ؛ سیِّد تسبیحات یعنی آقا ، یعنی یک سر و گردن برتر ؛ سیّد تسبیحات ، این تسبیحات اربعه ، پیغمبر فرمود ؛ بعد در ادامه فرمود : « فَمَنْ قَالَ فِي يَوْمٍ ثَلَاثِينَ مَرَّةً كَانَ خَيْراً لَهُ مِنْ عِتْقِ رَقَبَةٍ» هرکه در یک روز ، سی بار ، تسبیحات اربعه را بگوید ، بهتر است از اینکه تسبیح نگفته باشد ، ولی یک کار خیری کرده باشد ، آن کار خیر این باشد که از مال حلال خود که زحمت کشیده و دست آورده ، یک انسانی را که در اسارت دیگری است ، در مالکیت دیگری است ، او را بخرد و در راه خدا آزادش کند . حرّیَّت یک انسان ، خیلی ارزشمند است در پیشگاه خدای رحمان . اما معذلک پیغمبر فرمود سی بار تسبیحات اربعه ، ثمره اش برای انسان ، بهتر و بیشتر از آن است که از مال خود ، غلامی را ، برده ای را بخرد و آزاد بکند . « وَ كَانَ خَيْراً لَهُ مِنْ عَشَرَةِ أَلْفِ فَرَسٍ» و بهتر است از ده هزار اسب داشتن و همه ی اسبها را برای جنگ در راه خدا بسیج و هدیه کردن. « وَ كَانَ خَيْراً لَهُ مِنْ عَشَرَةِ أَلْفِ فَرَسٍ يُوَجَّهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ » در راه خدا اینها را حرکت بدهد ، برای مجاهدین ، در خدمت مجاهدین ، فی سبیل الله قرار بدهد ؛ « وَ مَا يَقُومُ مِنْ مَقَامِهِ» کسی که سی بار سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ را بگوید ، « وَ مَا يَقُومُ مِنْ مَقَامِهِ» از جای خودش برنمیخیزد ، « إِلَّا مَغْفُوراً لَهُ الذُّنُوبُ» گناهانش آمرزیده میشود ، مگر بعداً گناه نکند ، « وَ قالَ من قالَ مِأة مَرّة» پیغمبر فرمود اگر هرکس در روز ، صد بار تکرار بکند سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ را ، «کُتِبَ اِسمُهُ فی دیوان صِدّیقین» نامش در دفتر صدّیقین ثبت میشود . «وَ لَهُ ثواب صِدّیقین» برای او پاداش صدّیقین خواهد بود . صدّیق کیست؟ انسانی که هرگز در طول زندگی دروغ نگفته باشد . دروغ خیلی بد است .دروغ خیلی زشت است .صداقت خیلی خوب است . ای مومنین ، اگر از کسی دروغ شنیدید ، اول نصیحتش کنید ، اگر متنبه شد چه بهتر ، واگر نشده ، رفاقت را با دروغگو ترک کنید ؛دروغگو ، همانی که میگویند در جامعه ، که شایعه شد ، شایعه شد ، شایعه پراکن یعنی همان دروغگو که یک مطلب ناروا و نادرستی را یا یک مطلبی را وارونه جلوه دادن ؛ یک چیزی بوده ، اما تفسیر دیگری کردن ، تفسیر غلط ، تفسیر نادرست ؛ اینها زمینه های اضطراب و تشویش اذهان عمومی را در جامعه فراهم میکند . «وَ لَهُ بِکُلِّ حَرفٍ نورٌ عَلی الصّراط» این سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ را که میگوید ، به اندازه ی هر حرف این تسبیحات ، یک چراغی برایش روشن میشود در عرصه ی محشر برای عبور دادن او که از صراط بگذرد ، و به جنّت و رحمت الهی برسد ؛ «وَ یِکونُ فی الجَنّةِ رَفیقُ خِضر» در بهشت ، رفیق خضر میشود ، خضر هم با آنها رفاقت میکند . با آدمی که در هر روز صد بار سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ بگوید . ممکن است بگویید که آقا این که خیلی آسان است . همین کار خیلی آسان را همین امروز ، من و شما ، چند نفرمان انجام دادیم؟ توفیق مهم است . توفیق مهم است . و اگر کسی مواظبت بکند ثمره میبیند ، نتیجه میگیرد . اینجور نیست که بی نتیجه باشد . حالا خضر کیست؟ خضر در قرآن ، نامش به خضر نیامده است . بله در ادعیه ی ما آمده خضر . در دعاء امّ داوود ؛ اعمال نیمه ی ماه رجب ، کلمه ی خضر آمده آنجا . در کنار اسامی انبیاء اولیاء خدا ؛ شاید بیش از چهل اسم پشت سر هم می آید در دعاء امّ داوود ، یکی از آنها هم خضر است . حالا خضر را چرا خضر گفتند، احتمالاتی دارد . از اینکه آیا پیامبر بوده یا نبوده ، در منابع حدیثی و تاریخی ، اختلاف نقل وجود دارد ، بعضی ها میگویند از زمره ی انبیاء بوده ، بعضی ها هم میگویند ، نه ، نبی نبوده ، اما عبد صالح خدا بوده . خضر گفتندش ، برای اینکه هرکجا مینشست ، یا هرکجا به نماز می ایستاد ، اطرافش سبز میشد ، سبزی که خوردنی هم میرویید ؛ خضر ، معمولاً ، میگویند انسانی است که به قدرت خدای رحمان ، زنده است ، میگویند همراهی میکرد ذوالقرنین را ؛ و ذوالقرنین رسیده بود به یک جایی که چشمه ی فراوان داشت . بیش از سیصد و شصت چشمه ؛ میگویند دستور داد سیصد و شصت عدد ماهی شور را آوردند در اختیار افراد گذاشت ؛ یکی از آنها هم خضر بوده ؛ گفت که هریک داخل یک چشمه این ماهی را بشویید ؛ ماهیی را که خضر برداشت ، و چشمه ای که تصادفاً سهم و نصیب او شده بود ماهی را داخل آب چشمه رفت بشوید ، ماهی زنده شد ؛ برحسب آن نقل خضر فهمید که آن چشمه چشمه ی آب حیات است . لذا بلافاصله هم از آب چشمه خورد ، و هم داخل چشمه افتاد ، خود را شست و شو داد و غسل کرد و زمینه ی اندگاری او در دنیا که هرساله درمناسک حج حضور پیدا میکند ، بندگان خدا او را میبینند ، ولی او را نمیشناسند ؛ موسی نبی ، برحسب نقل بعضی از تفاسیر ، در سوره ی مبارکه ی کهف ، آیه ی شصت ، تا آیه ی هشتاد ، بیست تا آیه ، این داستان را نقل میکند ؛ ولی خضر را تصریح به نام نمیکند ، آیه میفرماید صاحب ، رفیق ، حالا این رفیق چه کسی بوده ، در تفاسیر آمده که خضر بوده . موسی از خدا پرسید ، در مناجات طلب کرد خدایا ، از من داناتر کیست ؟ خدای رحمان به او وعده داد که داناتر را به او معرفی کند ؛ خلاصه همراه شده ، رسیده به خضر ، و از خضر همراهی خواست ؛ خضر گفت که نمیتوانی طاقت بیاوری با من همراهی کنی . کارهایی را که من انجام میدهم تحمل کنی . او وعده داد که تحمل کند ، ؛ به اجمال عرض کنم که : اما وقتی که خضر یک نوجوانی را کُشت ، و یک دیواری را خراب کرد و مجدداً بنا کرد ، در حالی که اهل آن آبادی حاضر نشدند پول بگیرند به اینها نان بدهند حتّی.اما او معذلک اقدام کرد دیوار را مجدداً بنا کرد . رسیده به کشتی ، شروع کرد سوراخ کردن کشتی ؛ موسی اوقاتش تلخ شد ، عصبانی شد ؛ این چه کارهای غیرعاقلانه هست که میکنی ؛ کشتی سالم را سوراخ میکنی ، آنجا دیواری را که سر پا بوده ، او را خراب کردی ، ما را خسته کردی که تجدید بنا کنیم. آنجا نوجوانی را کشتی ؛ خضر هم برگشت و گفت که این جا سرمنزل جدایی بین من و شماست . ولی حالا فلسفه ی این کارها را به تو بگویم . این کشتی را سوراخ کردم چون سلطان ظالمی دستور داد کشتی های سالم را میخواهند مصادره کنند ، غصب کنند ، بگیرند و ببرند ؛ من این کشتی را سوراخ کردم که این کشتی بماند . برای این که مالک این کشتی فوت شده ، بچه های صغیر دارد ؛ از محل درآمد این کشتی باید آنها روزی بخورند ؛ این سوراخ را میتوانند ترمیم بکنند و از این کشتی استفاده کنند . سوراخ کردن ، سبب شد که او را مصادره نکنند . و آنجا که آن نوجوان را کشتم ، آینده اش این و آن ؛ موسی خودش هم وحشت کرد از آینده ی آن آدم ، گفت همچین آدمی نباشد بر روی زمین بهتر است از اینکه باشد . آنجا دیوار را خراب کرد م و مجدداً ساختم ، مثلاً زیر دیوار ، دفینه ای است که باید محفوظ بماند برای آینده ، و آن دیوار در شُرُف خراب شدن بود ، ممکن بود این دفینه از دست برود ، برای حفظ آن دفینه این کار را کردم. خلاصه ، فرمود که نمیتوانی طاقت بیاوری با من همراهی کنی ، میگویند این همان خضر بوده که با موسی یک چنین ملاقاتی را داشت . در هر صورت در این روایت فرمود که « یِکونُ فی الجَنّةِ رَفیقُ خِضر» کنار خضر در رتبه ی او در جایگاه او قرار میگیرد ، چه کسی؟ آدمی که هرروز مقیّد باشد به صد بار سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ ؛ و ادامه داد: « وَ قالَ سبحان الله خَیرٌ مِن جَبَل فضّة فی سبیل الله» سبحان الله معادل با یک کوهی از نقره ، یعنی به وزن یک کوه آدم نقره داشته باشد ، در راه خدا آدم انفاق بکند ، صرف بکند ، آن صد تا تسبیحات اربعه بهتر است . ودیگر اینکه «وَقالَ الحمد لله خَیرٌ مِن جَبَل ذَهَبٍ فی سبیل الله» خود جمله ی الحمد لله ، آنقدر ارزشمند است ، کوهی از طلا در برابر الحمدلله ارزش نخواهد داشت. نکته خیلی روشن است ، ولی خیلی هم جای تعجب دارد . روشن است میدانید از کجا؟ از اینجا که آدم کوه طلا داشته باشد ، ولی میمیرد ، با دست خالی میرود ، ولی صد تا الحمدلله می آید با انسان ؛ ثمره و نتیجه اش عائد انسان میشود . «وَلاإلهَ إلّالله خَیرٌ مِن الدُّنیا وَ ما فیها» لا اله الا الله از کلّ دنیا و هرچه در آن است بهتر ؛ «یُقَدِّمُهَ الرّجُل بَینَ یَدَیه» که اگر در حالی که زنده و سالم است ، پیشاپیش این ها را ذخیره سازی کند برای خود ، «وَ الله اکبر ، خَیرٌ مِن عِتق ألف رَقَبَة» از آزاد ساختن هزار بنده بالاتر ؛ « فَمَن یَقولُ کُلُّ یومٍ مِأَةُ مَرَّة» هرکه در هر روز صد بار سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ بگوید ،« حَرَّم الله جَسَدَهُ عَلی النّار» ؛ جسدش بر آتش جهنم حرام خواهد بود . خدا حرام میسازد . بیاییم بیشتر و بهتر به یاد خدا . یاد خدا انسان را به تقوا نزدیکتر میسازد . یاد خدا انسان را از گناه و معصیت باز میدارد . یاد خدا انسان را برای انجام واجبات ، ترغیب میکند ؛ خدایا آنی و لحظه ای ما را از یاد خودت غافل مگردان . {{ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ؛ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ؛ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوّاباً }} // پایان خطبه اول- _________________________________ خطبه دوم: اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الصّلاة والسلام علی سیّد النّبیین حبیب إله العالمین ابی القاسم المصطفی محمد و علَی علیٍّ امیر المومنین و علی الصّدیقةِ الطّاهره سیّدةِ نساء العالمین و علی الحسن والحسین سیّدَی الشباب أهل الجنةِ أجمعین و علی علی ِ بنِ الحسین و محمدِ بن علی و جعفرِ بن محمد و موسیَ بن جعفر و علیِ بن موسی و محمدِ بن علی و علیِ بن محمد و الحسنِ بن علی و الحجة القائم اَلمنتظَر . اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةِ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَدَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَویلَا. صلوات… یا مُقَلِّبَ القُلوبِ والأبصار را خواندیم ؛ یا مدبِّر اللَّیلِ وَالنّهار را گفتیم ؛ یا مُحَوِّل الحَولِ وَالأحوال را درک کردیم ؛ حَوِّل حالَنا إلی أحسَن الحال . ببینید ، « دعا » خواستن است ؛ سال نو ، سال جدید ، از خدا میخواهیم بخواهیم که خدایا ، حال ما بهتر از گذشته بشود . وقتی این معنا را طلب میکنیم از خدا ، خودمان هم باید اراده داشته باشیم ، برای تحقّق این معنا؛ وگرنه لقلقه ی زبان میشود ؛ همانگونه ای که مقام معظم رهبری امسال را فرمود : اقتصاد مقاومتی ، اقدام و عمل ؛ این اقتصاد مقاومتی را پارسال نفرموده بود . جلوتر فرموده بود . پارسال را فرموده بود : دولت ، ملت ، همدلی و همزبانی ؛ ولی سال جلوتر ، اقتصاد مقاومتی بود . ولی متأسفانه مدیران و مسئولان ، به جای عمل برای تحقق اقتصاد مقاومتی ، فقط حرفش را زدند . در عمل اجرا نشد ، پیاده شند . حالا یکی ممکن است بگوید که آقا ، رهبری میگوید ، عمل نمیکنند پس چه فایده؟ ؛ رهبری از خدا بالاتر نیست ، خدا میگوید بنده اش عمل نمیکند . پیغمبر خدا گفته ، امّتش عمل نمیکنند . امام معصوم هم به همچنین . این ها واقعاً عبرت است.بر حسب قانون اساسی ، اجرائیات کشور به عهده ی مدیران دستگاه ها ، دولت ، از رئیس جمهور گرفته ، هیأت دولت ، وزرا گرفته ، مدیران و زیرمجموعه ها ؛ بعضی ها ممکن است بر این باور باشند که آقا ، باید گفت و گفت تا اتفاق بیافتد . اما آنی که واقعاً امام میفرمود بگویید ، میفرمود عملی که انجام دادید را اطلاع رسانی کنید و بگویید.نه اینکه آدم بگوید و نکند . آنجا مورد خطاب و عتاب و سرزنش قرآن قرار میگیرد .{{یا ایُّهاالذین آمنوا لِمَ تَقولونَ ما لا تفعَلون}} چرا میگویید و عمل نمیکنید؟ میگویید ، باید عمل کنید ، ؛ عمل کردید ، اطلاع رسانی بکنید ؛ در جنگها ، شعار میدادند برای تهییج روحیه ، برای تشجیع ؛ و برای مرعوب ساختن دشمن . اما در سورتی که خودشان هم مصمّم برای عمل باشند ؛ وگرنه شعار تنها باشد و دشمن حمله کرد ، او عقب بنشیند و عقب بکشد ،که آن شعار فایده نداشت !! ؛ در جنگ بدر ، یه نکته ی جالبی هست . ابوسفیان خب جمعیت زیادی داشت ، به نسبت اصحاب پیغمبر ؛ یاران پیغمبر تعدادشان بسیار کم بود . ابوسفیان از دور نگاه کرد ، تعجب کرد که چگونه پیغمبر با این جمعیت کم ، جرأت مقابله پیدا کرد . و خیال کرد که اینها مقدّمه ی لشگرند ،پشت سر ، عدّه ای شاید الآن مخفی شده باشند . موقع حمله و کارزار ممکن است وارد صحنه بشوند . ابوسفیان ، مردی به نام عُمَیر را دستور داد که برو از پَشت دور بزن ، برای اطلاعات گرفتن ، ببین پشت سر ، نیرو دارد او یا نه . یا افرادی پشت درّه ها کمین کرده اند یا نه . آن عمیر رفت . دور زد ، به اصطلاح جاسوسی کرد . برگشت و آمد ، به ابوسفیان گفت : «ما لَهُم کَمینٌ وَ لا مَدَد» اینها هیچ کسی را ندارند . همینند که هستند . اما ، یک جمله ای گفت : گفت: « وَلکِنْ نَواضِحُ یَثْرِبَ قَدْ حَمَلَتِ الْمَوْتَ » ولی من میبینم ، این شترانی که از مدینه آمدند ، مرگ بار کرده اند برای شما آورده اند ؛ « اَما تَرَوْنَهُمْ خُرْساً لا یَتَکَلَّمُونَ» نمیبینی که اینها آرامند ، ساکتند ، حرف نمیزنند؟ ؛ « یَتَلَمُّظُونَ تَلَمُّظَ الاَفاعی» حرف نمیزنند ، اما زبان را در دهن ، مثل زبان افعی میگردانند ؛ زبان را این سمت و آن سمت میگردانند ؛ یعنی منتظر طعمه گرفتن هستند . یعنی اینها با تمام وجود ، اراده اند ؛ عزم اند . این فرستاده ی ابوسفیان ، به ابوسفیان اینگونه خبر داد ؛ « ما لَهُمْ مَلْجَأ اِلاّ سُیُوفُهُمْ»اینها پناهگاهی جز شمشیر خودشان ندارند ؛ بعد در ادامه گفت که من اینها را اینگونه میبینم که اینها کشته نمیشوند تا چند نفر را نکشند ؛ خود این آدم با این حرفهایش روحیه ی یاران ابوسفیان را خورد کرده بود . اصحاب پیغمبر مصمّم بودند . امیر المؤمنین موقعی که خبر دار شد طلحه و زبیر ، عایشهرا برداشتند و رفتند بصره ، بصره شورش کردند و حاکم بصره را کشتند ، بصره را تصرف کردند ، امیرالمومنین لشگر کشید آمد نزدیک بصره قاصد فرستاد . اتمام حجت بکند ، شاید سر عقل بیایند ، بدون خونریزی و بدون شمشیر کشدن ، بدون لشگر کشیدن مثلاً کار فیصله پیدا بکند . قاصد امیرالمومنین رفت ، آنها تهدید کردند ، تهدید به جنگ که ما ایستاده ایم و شما نابودیم و ما موفقیم و ما پیروزیم . این قاصد برگشت حرفهای آنها را برای امیرالمومنین خبر آورد ، حضرت فرمود : « قَد إرتَعَدوا وَ أبرَقوا» اینها رعد و برق دارند ایجاد میکنند . اما « مع هذَینِ اَمرَینِ اَلفَشَل» ، ولی رعد و برق اینها باران و ثمره ای ندارد. جز ضعف و سستی ؛ یعنی اینها دارند جار و جنجال میکنند ، هیاهو میکنند ؛ اینها مرد عمل نیستند ؛ « وَ لَسْنَا نُرْعِدُ حَتَّى نُوقِعَ» ما سر و صدا به پا نمیکنیم ، ما رعد نشان نمیدهیم مگر اینکه بباریم ؛ « وَ لَا نُسِيلُ حَتَّى نُمْطِرَ» و ما سیل سخن به راه نمی اندازیم ؛ مگر اینکه اول ، آثار باران را بنمایانیم ؛ یکی از شعرا در قالب مثال زیبایی ، قصه ی گفتن و عمل کردن را به نظم در آورد : «دوش ، میگفت بلبلی با باز » اهل سخنی که غیر اهل عمل باشد ، اسیر دشمن میشود ، ولی اگر اهل عمل باشد ، دشمن از او هراس میبرد.مقایسه ی بین بلبل که خیلی زیبا میخواند و بازِ شکاری ؛ کی نگفت که بازَ شکاری میخواند ، نه نمیخواند ، حرف نمیزند ، اما عمل میکند . «دوش میگفت بلبلی با باز ، کز چه حال تو خوشتر است از من؟»بلبل به باز میگوید چرا حال تو از من خوشتر است ، که من باید رد قفس حبس بشوم ، تو روی دست سلطان قرار میگیری؟ سلطان خیلی هم با ناز لذت میبرد که تو را پی شکاری بفرستد ؛ « تو که زشتی و بد عبوس و مهیب/ تو که لالی و گنگ و بسته دهن / مست و آزادی در دست شهان / با دو صد ناز میکنی مَسکَن/من به این ناطقی و خوش خوانی / با خوش اندامی و ظریفیِ تن / قفسم مسکَن است و روزم شب /بهره ام قُصّه است و رنج و مِحَن / باز گفتا که راست میگویی ، / لیک سرّش بوَد بسی روشن / دأبِ تو گفتن است و بی عملی / خوی من از عمل ، نه سُخن » من میروم شکار میکنم و ادّعا و حرفی ندارم ؛ در هرصورت ، سال اقتصاد مقاومتی ، اقدام و عمل ، یعنی واقعاً برای اینکه ارثیه ی امام و شهدا اگر بخواهیم حفظ بشود ، باید اقتصاد مقاومتی را تقویت کنیم ، وگرنه دیدی که مقام معظم رهبری در مشهد الرضا «سلام الله علیه» بیان بسیار مشروح ، مفصّل ، باز کرد ، روشن کرد ، دشمن دست بردار نیست از ما . مگر اینکه ما را برگرداند نعوذ بلله به همان خطّ اول ؛ خط اول کجا بود؟ شرایط قبل از پیروزی انقلاب ؛ شرایط حاکمیت امریکایی ها ؛ شرایط اسارت ملت ایران . اینهمه ملت فداکاری کرد ؛ اینهمه استقامت به خرج داد . اینهمه شهدا ، اینهمه جانبازان ، اینهمه صرف عمرو مال ، برای اینکه از قید اسارت استکبار جهانی بیرون بیاییم. ای مومنین ، خدای رحمان ، هم هی پیامبران را برای مقابله با مستکبران زمان مأموریت داده بود و این انقلاب ، چون ریشه در آموزه های دین خدا دارد ، ماهیتش مقابله با استکبار است . خدا کند که مرگ استکبار جهانی با ظهور ولی الله الأعظم حجت بن الحسن فرابرسد ان شاءلله . ما نباید مأیوس باشیم ، واقعاً راه چاره داریم . راه چاره ، سعی کردن برای اینکه روی پای خودمان بایستیم ؛ ببینید ، مثلاً فرض کنید از باب مثال ، دویست سال قبل ، من نمیخواهیم ما برگردیم به زندگی دویست سال قبل ؛ دویست سال قبل اگر ما ماشین نداشتیم ، کشورهای دیگر هم نداشتند ؛ دویست سال قبل ، مردم روی پای خودشان می ایستادند زندگی میکردند ؛ اگر دنیا وسایل رفاهی تهیه کرد ، اختراع کرد ، کشف کرد ، ملت ایران کم ندارد در هوش ، در استعداد ، در ابتکار عمل و در خلاقیت . متأسفانه هماهنگی بین رهنمودهایی که چه امام راحل در زمان حیات خود میداد و چه بعدها خَلَف صالح او ؛ واقعاً نعمت امامت و ولایت را ما در اختیار داریم ولی آنگونه ای که می باید با امامت و ولایت هماهنگ باشیم هنوز نشدیم ؛ خدایا این ملت را ، این دولت را ، توفیق بده با امامت ، با ولایت ، با آموزه های مکتب اهل بیت ، در عمل ، همراهی و همسویی پیدا بکند ان شاءلله؛ خدایا عزت اهل ایمان را در سایه ی این نظام مستدام بدار. ببینید ، واقعاً چیز عجیبی است ، شما الآن دوازده فروردین ، روز تثبیت جمهوری اسلامی ایران است ، شما اگر تاریخ انقلابهای دنیا را نگاه کنید ، هرکجا انقلابی یا کوتایی ، حالا اگر نامش را کودتا هم نگذاشته بودند و انقلاب بود ، معمولاً خشونت داشت. وقتی انقلابی اتفاق می افتاد ، حد اقل تا دو سال ، تا سه سال ، تا چهار سال ، حکومت نظامی داشتند ، پلیسی جامعه را اداره میکردند . اما انقلاب عظیم ملت ایران ، بیست و دوی بهمن پنجاه و هفت به پیروزی رسیده ، دوازده فروردین ، همه پرسی تمام شد ، یعنی همه پرسی ، دهم شروع شده بود ، دهم و یازدهم ، همه پرسی انجام شد و دوازدهم روز جمهوری اسلامی اعلام شد . همه پرسی یعنی به رأی مردم گذاشتن ؛ این رأی مخفی بود . شما الآن هم که میروید انتخابات شرکت میکنید رأی میدهید ، آن رأی هم همینجور بود .هرکسی دلش میخواست جمهوری اسلامی رأی بیاورد . هرکسی دلش نمیخواست نه . عده ای هم رأی نداده بودند به جمهوری اسلامی ؛ اما نود و هشت و دو دهم درصد ، واجدین شرایط که آمده بودند پای صندوق های رأی ، به جمهوری اسلامی رأی آری داده بودند . این یکی از افتخارات بزرگ این انقلاب و این نظام است . مناسبت دیگری که داریم ، چهارشنبه ، سالروز میلاد فرخنده ی بزرگ بانوی اسلام ، فاطمه ی زهرا سلام الله علیها ، مقارن با همین روز جمهوری اسلامی ایران است . بر همه ی اهل ایمان مبارک باشد ان شاءلله . هفته ی آخر سال گذشته و این هفته ی جاری ، سالگرد شهادت عزیزان شهدا را داریم : (((به تبع هر هفته ، خطبه های حضرت آیت الله معلمی مزّین به نام شهدای شهرستان است که هفته ی ماضی ، و چند روز پیش رو ، سالگرد شهادت ایشان بوده است.))) نثار ارواح این عزیزان صلوات… با اینکه در پیام نوروزی آقا آمده : اقتصاد مقاومتی ، اقدام و عمل ؛ وتأکید مضاعف روی تقویت کارگاههای تولیدی ، کارخانجات تولیدی در داخل ، متأسفانه خبر رسید که این نساجی قائم شهر را از همین پایان سال گذشته و آغاز سال جدید ، باز اعلام تعطیلی کردند. همین امروز صبح ، بیش از پنجاه نفر از کارگرها آمده بودند اینجا . من از همین تریبون و این لحظه استفاده میکنم در جمع شما مؤمنین ؛ پیامی برای جناب آقای استاندار : ضمن عرض سلام و خسته نباشید و سال نو به خیر ، خدمتشان عرض میکنم : جناب آقای استاندار ، حلّ این مشکل دیگر در عهده ی مسئولین شهرستان نیست ؛ شما میتوانید با وزرا ارتباط برقرار کنید ؛ با وزیر کار و تعاون ؛ اگر کمک کردن برای اشتغال ، تعاون نباشد ، چیست؟ ؛ اگر اقدام برای جلوگیری از تعطیلی کارخانه ، تقویت کار نباشد پس چیست؟ ؛ خلاصه ، استاندار ، نماینده ی ارشد دولت در استان است ، هم در مسائل سیاسی ، هم در مسائل اجرایی ؛ من امیدوارم منابع ذیربط ، که بعضی از مطالب خطبه ها را گزارش می کنند ، عرض سلام مارا ، التماس ما را ، منتقل کنند ، تعیین تکلیف بشود ؛ اینجور نباشد که کارگرهای زحمتکش ، آسیب ببینند . واقعاً خب یک نفر کارگر برود سر کار ، چهار ماه ، حقوق دریافت نکند ، زندگی اش را چگونه اداره بکند ؟ ؛ کیست که باید پاسخگو باشد ؟ ؛ خلاصه باید یک کسی پیدا بشود پاسخگو باشد ؛ آیا باید ادامه پیدا کند کار کارخانه و تولید ، یا باید تعطیل بشود؟اگر بناست تعطیل بشود و تدبیری است در تعطیل کردن ، خب بیایند راحت و صریحاً بگویند ؛ من از همین الآن اعلام میکنم: این تریبون در اختیار مدیر کلّ کار ، در اختیار آقای استاندار ، هفته ی بعد ، بیایند برای مومنین ، توضیح بدهند ، توجیه کنند ؛ اگر جواب قانع کننده ای دارند برای مردم ، برای خانواده ها ، برای کارگرها ، اگر واقعاً یک معضل غیر قابل حل است ، خب بیایند بگویند ؛ از کارگرها عذرخواهی کنند بگویند آقا بروید دنبال یک کار دیگر ؛ اما اگر این معضل ، قابل حل است ، اقدامی که کردند ، کاری را که انجام دادند ، بیایند اعلام بکنند ؛ یا کاری را که می خواهند هم انجام بدهند بیایند به مومنین خبر بدهند ؛ واقعاً ما زلّه شدیم ، واقعاً ما خسته شدیم ؛ عوارض زیادی دارد ؛ اینها دسترسی به دیگران ندارند ، فشارشان را روی بنده تنها می گذارند ؛ خدمت رئیس قوّه ی قضائیه هم ، من عرض کرده بودم که آمده بودند اینجا ، ایشان می فرمود قابل پیگیری است ، وعده داده بود که دستور بدهد به وسیله ی سازمان بازرسی ، پیگیری بشود قصّه ؛ ولی تا الآن هنوز نتیجه ای دریافت نکردیم ؛ مسئولان دستگاه ، متولّی کارند ؛ ولی بعضی از کارگرهای بیچاره می آیند می گویند: آقا شما بزرگ شهر هستید ؛ بله در سلام و احترام بله ، ولی اجرائیات شهر دست بنده نیست ؛ و الآن اینجوری که من میفهمم ، از عهده ی فرماندار محترم ، از عهده ی دستگاه قضایی شهرستان هم برنمی آید . این آدمی که آمده و خب اینگونه معطّل کرده همه را و چندین بار وعده داد ، در جلسات شورای تأمین این بحث شده ، از او تعهد هم گرفتند ، ولی به تعهداتش عمل نکرده ، پیداست که دیگر در عهده ی مدیران شهرستان نیست ؛ واقعاً باید مدیر استانی ، که دسترسی به وزرا دارند ، دسترسی به تهران دارند ، آنها باید به صورت جِد وارد عمل بشوند ، تا شاید خدا کند که حل بشود قصّه . پروردگارا ، عواقب امور همه ی ما را ختم به خیر بگردان ؛ پروردگارا این ملت شهید داده ، این ملت جانباز داده ، این ملت مصمم برای حاکمیت دینت ، برای حاکمیت قرآنت این ملت را یاری بفرما . شرّ دشمنان را کوتاه بگردان . مدیران ما ، دولتمردان ما ، مسئولان ما را برای آنچه که مایه ی عزت ملت و عظمت و اقتدار انقلاب است موفق بدار. {{ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ }} // پایان خطبه دوم-