اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ؛ سلامٌ علیکم جمیعاً و رَحمَةُ اللهِ و برکاتُه… ؛ أعوذُ بِلّله مِنَ الشَیطانِ الرَّجیم . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ . لا حولَ وَلا قُوَّةَ إلّا بِللّه ألعَلی العَظیم . حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیل ، نِعمَ المولَی وَ نِعمَ النّصیر . الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ . ألصّلاةُ وَ السّلامُ عَلی سَیِّدِ النَّبیین ، حَبیبِ إلهِ العالَمینَ أبِی القاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّد و علی عِطرَتِهِ وَ أهلِ بَیتِهِ أجمَعین .
قال الحکیمُ فی کِتابِهِ الکَریم: {{ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ؛ تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ ؛ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَاكَسَبَ ؛ سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ؛ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ؛ فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ}}
امیدوارم خدای رحمان ، آنی و لحظه ای ما را از یاد خود ، غافل نسازد . همواره به یاد او خاضع و خاشع ، و در برابر فرمان و دین و آیین او ، مطیع و مُنقاد باشیم . تبعیت از آینن الهی ، سعادت و نجات بشریت است و گردنکشی دز برابر فرمان او سرانجامی تلخ ، نکبت بار ، برای انسان خواهد داشت . درباره ی این سوره ی مبارکه ، هفته هایی مطالبی به عرض رسید ، و در ادامه ی مباحث ، و ظاهراً شاید بحث آخر این سوره باشد ، ابتداءً یک بار دیگر ترجمه را عرض کنم : {{؛ تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ }} بریده باد ، نابود باد ، از بین برود ، دست قدرت ابولهب ؛ عرض کرده بودم که اری را طرف با حرف خود انجام می دهد ؛ سر آخر شما به او میگویید: دست شما درد نکند . دست کاری نکرده بود ، زبان کاری کرده بود . دست قدرت ، توانمندی ؛ {{؛ تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ }} نابود باد و نابود شده ، یعنی حتماً و قطعاً نابود می شود ؛ {{ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَاكَسَبَ}} بی نیازش نمی گرداند ثروت او . آنچه که در دنیا به دست آورد ، او را نجات نمی دهد ؛ این معنایش چیست؟ رسول خدا عمویش ابولهب را ازعذاب آخرت می ترساند ؛ ابولهب در پاسخ پیغمبر می گفت: اگر قیامتی باشد ، من اینهمه مال و ثروت دارم . با استفاده از مال و ثروتم عذاب قیامت را می خرم و از خودم دور می سازم ؛ بی نیازش نمیگرداند ، فایده به حال او نخواهد داشت مال او ، توانمندی ، ثروت ، تمکّن دنیای او . {{ سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ}} عن قریبٍ وارد می شود ، آتش فروزان ، لهیب دار ، شعله ور . عن قریبٍ ورود پیدا میکند ابولهب ؛ یکی از معجزات قرآن همین است . ابولهب زنده بود ، قرآن وعده ی عذاب او را داد . ولی پشت سر ، هیچکس نگفت ابولهب ایمان آورد ؛ با بی ایمانی از دنیا رفت ؛ یعنی همین وعده ای را که خدا داد ، به سوی جهنم رفتن ، رفت به سوی جهنم. {{ سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ؛ ؛ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ}} همسر او ، آن هیزم کش جهنم ، یا خود هیزم جهنم ، یا به اعتبار اینکه تیغ و خار و هیزم از بیابان می آورد ، سر راه پیغمبر میریخت ، که شبانه پیغمبر از خانه به مسجد می آید ، اذیت ببیند ، آزار ببیند . {{ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ؛ فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ}} در گردنش ، ریسمانی از لیف خرما . آن هیزم کش آتش افروز ، هیزم آتش دوزخ خواهد شد ، در گردنش ریسمانی از آتش ، زنجیره ای از آهن ، به جای لیف خرمای دنیا ، آویخته خواهد شد . چرا این زن ، او را هم خدای رحمان به او اشاره کرد ؟ زن خیلی خبیثه بود ؛ امّ جمیل اسمش ، دختر حرب بود ، خواهر ابوسفیان ، عمّه ی معاویه ؛ علیه پیغمبر زیاد حرف میزد . حرف کشی میکرد . اصطلاح عامیانه میگویند آقا فلان کس چُغُلی کرد ، می آمد پیش شوهرش ، پیش ابولهب ، علیه پیغمبر زیاد حرف میزد . ابولهب را تحریک میکرد بر علیه پیغمبر . همین امّ جمیل . یک روایتی است مرحوم کلینی در کافی آورد ، و مرحوم مجلسی هم در بحار ، از کافی نقل کرد که خبر به آقا امام صادق سلام الله علیه می رسد ؛ حالا گفتم که از کجا و کجا ، چون روز ماه رمضان نسبتی به امامان معصوم می خواهد داده بشود ، باید نقل بشود که از کجاست ، این روایت سلسله ی سندش به امام صادق بر میگردد ، که حضرت فرمود: «« لما ارادت قریش قتل النبی»» دو بار تصمیم کشتن پیغمبر را گرفته بودند ، یک بار مرحله ی اخیرش ، یعنی دومین و آخرینش همان لیلة المَبیت است که پیغمبر هجرت کرد و از مکه به مدینه آمد ؛ ولی یک بار ، جلوتر ، هنوز ابوطالب زنده بود ، فوت نکرده بود ، قریش تصمیم گرفتند پیغمبر را بکشند ؛ «« لما ارادت قریش قتل النبی ، قالت:»» چون قریش جمع جماعةُ قریش است ، قالت صیغه ی مؤنث آمده . «« کیف لنا بابی لهب.»» ابولهب هم در میان قریش بود ، در مسیر عداوت و دشمنی با پیغمبر ، ابولهب با اینها بود ، بعد ، پشت سر ابولهب ، خودشان گفتند حالا ما می خواهیم او را بکشیم ، برادر زاده ی ابولهب است ، ابولهب را چکارش کنیم ؟ ««فقالت امّ جمیل »» امّ جمیل همسر ابولهب شنید ، به قریش گفت که شما نگران نباشید ، «« انا اکفیکموه»» من شما را کفایت میکنم از او . چه کار میکنم؟ گفت : «« انی احب ان تقعد الیوم فی البیت ، نصطبح.»» گفت که شما هروقتی تصمیم دارید ، هر روزی می خواهید این کار را بکنید من خبردار باشم ، من جلوتر ابولهب را وادار میکنم در خانه بماند ، بیرون نیاید . خب ابولهب هم بدخواه پیغمبر بود ، از بیرون می آمدند در باره ی پیغمبر از او می پرسیدند ، میگفت که دیوانه شده داریم معالجه اش میکنیم . اما در هر صورت پسر برادر است ، شاید به قتلش راضی نشود ، این احتمال را قریش میدادند ، گفتند ابولهب را چکار کنیم، ام جمیل گفت که نگران او نباشید ، آن روزی که میخواهید تصمیمتان را اجرا کنید ، من او را در خانه نگه میدارم . چگونه؟ خودش هم گفت ، گفت به او می گویم امروز خانه باش قدری خوش باشیم ؛ همین خوشی را با تهیه ی شراب برای ابولهب فراهم ساخت ؛ «« فلما ان کان من الغد،»» آن روز موعود فرا رسید ، «« و تهیا المشرکون للنبی »» آماده شدند مشرکین برای کشتن پیغمبر ؛ «« قعد ابولهب و امراته یشربان،»» ابولهب و همسرش ام جمیل در خانه مشغول شرب خمر شدند ؛ شراب میخوردند ؛ «« فدعا ابوطالب علیا »» صبح آن روز ، ابوطالب ، عموی دیگر پیغمبر ، شما را به خدا نگاه کنید : در یک خانواده ، ابولهب و ابوطالب برادرند ، پیغمبر برادرزاده ی هر دو است ؛ ابوطالب به پسرش علی که نوجوان بود گفت برو به سراغ ابولهب ، «« فقال له: یا بنی اذهب الی عمک ابی لهب »» برو به سراغ ابولهب ؛ «« فاستفتح علیه»» در بزن و بخواه که در را باز کنند ، اگر باز کردند چه بهتر ، برو داخل و پیغام مرا برسان . اگر باز نکردند ، «« فان یفتح فتحامل علی الباب»» ، حمله کن به در ، یعنی در را یا دربیاور ، یا بشکن ، باز کن خلاصه در را با زور . «« فادخل علیه»» برو داخل ، «« فقل له: »» بگو به ابولهب «« یقول لک أبی:»» به او بگو که پدر من مرا فرستاد «« ان امرءا عمه عیناً »» به او بگو کسی که عمویش عین باشد ، ««عَین»» افرادی که جزو اشراف بودند ، آنها را میگفتند عین؛ یعنی در میان قبیله ، انگشت نما است ، چشمگیر است ، همه او را می شناسند ، کسی که عموی او بزرگ قوم باشد ، «« لیس بذلیل »» نباید او ذلیل بشود ؛ یعنی درمورد پیغمبر ، هرچه که هست ، تو عموی او هستی ، تو بزرگ قومی ، او نبیاد در میان مردم ذلیل بشود ؛ «« فذهب أمیرالمؤمنین (س) »» امیرالمومنین رفت ، در زد ، ام جمیل فهمید که علی است ، در را باز نکرد ، امیرالمومنین با فشار وارد شد ، در را بز کرد و وارد خانه شد . پیغام پدر را رسانید ؛ عمو پدرم گفت کسی که عموی او بزرگ قوم است ، نباید ذلیل بشود در میان مردم ؛ «« فقال ابولهب : صدق أبوك فماذا؟ »» ابولهب هم باد به غبغبه انداخت ، آخر ابوطالب در پیغام گفت که : کسی که عموی او بزرگ قوم باشد، او را بزرگ معرفی کرد ، حالا آمده به اصطلاح از موضع بزرگی ، گفت بله پدرت درست گفت ، حالا من چه کار کنم؟ امیرالمومنین فرمود : «« فقال: یقتل ابن اخیک، و انت تاکل و تشرب؟ »» پسر برادرت را می خواهند بکشند ، تو اینجا نشسته ای داری میخوری و می آشامی؟ «« فوثب»» حرکت کردند ؛ پرید! «« و أخذ سیفه»» شمشیرش را برداشت ؛ ببینید ، اینکه می گویند درک کلمات معصومی ، بصیرت و فقاهت می خواهد ، فهم می خواهد ؛ ممکن است یک کسی بگوید ابولهب به دفاع از پیغمبر حرکت کرد؟ ابولهب به دفاع از پیغمبر حرکت نکرد ، بر اساس عِرق عصبیت حرکت کرد . ابوطالب تدبیر کرد ، باد به غبغبه اش انداخت ، باد به آستینش انداخت ، تو بزرگ قوم و قبیله ای ، پسر برادرت ذلیل بشود ، بعنوان دفاع از پسر برادر ، نه بعنوان دفاع از رسول خدا . نه به عنوان دفاع از شریعت الهی ، نه به عنوان دفاع از دین خدا ؛ ایمان نیاورد ، شمشیرش را برداشت ؛ «« فتعلقت به أم جمیل»» این خبیثه را که خدا «« وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ»» نام برده ، برای این نکته ها ؛ ابولهب حرکت کرد که برود دفاع کند از پیغمبر ، اما ام جمیل چسبید به همسرش مانع بشود ؛ نگذارد که ابولهب برود به سراغ پیغمبر ؛ «« فرفع یده و لطم وجهها»» ابولهب دستش را بالا برد ، محکم سیلی نواخت به صورت ام جمیل ؛ «« ففقأ عینها »» چشمش در کاسه کج شد ؛ یعنی آنقدر سنگین بود سیلی ابولهب به چهره ی ام جمیل ، «« و خرج أبو لهب و معه السیف»» حرکت کرد ، بیرون آمد ، با شمشیر هم آمد ؛ «« فلما راته قریش عرفت الغضب فی وجهه»» قریش او را دیدند ، دریافتند که خشمگین آمده . عصبانی آمده ؛ «« فقالت:ما لک یا أبا لهب »» قریش به او گفتند چه شده؟ نگرانی ات و عصبانیتت از چیست؟ «« فقال: أبایعکم علی ابن أخی ثم تریدون قتله»» من با شما بیعت کردم علیه پسر برادرم ، علیه پسر برادرم با شما هم پیمان شده ام ، اما شما می خواهید او را بکشید؟ شما اراده ی قتل او را دارید؟ «« و اللات و العزی»» قسم یاد میکند به لات و عزّی ، دوتا بُت بزرگ ، عبدالعزّی گفتن ، برای همین که گفته بود من نوکر عزّی هستم ؛ عبدالعزّی او را نامیدند ؛ «« و اللات و العزی لقد هممت أن أسلم»» شما دارید کاری میکنید که من مسلمان بشوم؟ یعنی شما اگر کاری کنید اراده ی خود را علیه پسر برادرم عملی کنید ، او را بکشید ، باید ببینید که من مسلمان میشوم و از او دفاع میکنم . «« ثم ترَون ما أصنع»» آنگاه میبینید که من چه خواهم کرد ؛ «« فاعتذروا إلیه و رجع»» آنها عذرخواهی کردند و برگشتند ؛ از کشتن پیغمبر در آن مرحله صرف نظر کردند ؛ و بعد از وفات ابوطالب ، بعد از وفات خدیجه ، مجدداً پیمان بستند با هم برای قتل رسول خدا ، آن لیلة المبیت و خوابیدن امیرالمومنین در رخت خواب پیغمبر و خارج شدن پیغمبر از مکه اتفاق افتاد در سال سیزدهم بعثت ؛ این آخرین نکته ؛ ببینید مهم اینجاست ، آمده دفاع کند ، اما دفاع از چه؟ دفاع از تعصب عربی ، نه دفاع از حق ، نه دفاع از رسول و فرستاده ی خدا . واقعاً گاهی خیلی راحت ، بعضی از قلم به دستان ، بعضی از گویندگان ، حقایق روشن را وارونه جلوه میدهند ؛ مثلاً همین اخیراً که دیداری با بعضی از سران بهاییت که از زندان آزاد شده بودند ، این را توجیه بکنند بگویند که : خب اینها رفیق بودند ، داخل زندان ، مسائل اخلاقی را پیش بکشند ؛ بهایی در زندان چه کار میکرد ؟ بهایی در زندان ، ده سال محکوم بود برای خاطر اینکه جاسوسی علیه نظام میکرد ؛ اگر یک مثقال ، یک ذره غیرت ملی هم باشد ، نباید انسان بپذیرد که کسی علیه این کشور ، علیه این دولت ، علیه این ملت ، جاسوسی میکرد ، خبر به دشمن میداد ، محکوم شده ده سال در زندان ، حالا از زندان آزاد شده ، یک نفر برخیزد برای ملاقات او برود ، آن هم چه؟ بهاییتی که از دویست سال قبل ، بهایی نجس است ، نجس العین است ، مثل نجس العین کلب و خنزیر ، جا افتاده در مجامع دینی ؛ آنوقت برود ، بعد هم توجیه بکند بگوید : پیغمبر به دیدار آنهایی که خاکروبه به سرش ریخته بودند هم می رفت . بله پیغمبر از حق شخصی خودش صرف نظر میکرد ، و در نتیجه نتیجه میگرفت ، اگر رفته بود به عیادت طرف ، طرف هم بلافاصله مسلمان شده بود . رفتی به دیدار بهایی ، آیا بهایی را برگرداندی ؟ بهایی را متنبه کردی؟ یا اینکه خواستی به بهایی آبرو بدهی؟ ؛ اینها مسائلی است که نیاز به درک ، نیاز به فهم ، نیاز به بصیرت دارد ؛ نعوذ بللّه ، پناه بر خدا ، مِن شرور انفسنا و مِن سَیِّئات اعمالنا ، بهترین و عالی ترین شرط و شرایط را خدای رحمان در اختیار این ملت ، در این عصر و در این زمان نهاد ، ولایت ائمه معصومین ، ولایت اهل بیت ، ولایت فقیه ؛ در سایه ی حاکمیت دین زندگی کردن ؛ اما متأسفانه همانگونه ای که با امامان معصوم در حال حیاتشان ناسازگاری میشد ، از ناحیه ی خواص ، از ناحیه ی یاران ، از ناحیه ی نزدیکان ، متأسفانه می بینیم تکرار میشود تاریخ ؛ پناه بر تو ای خدای رحمان . خدایا در این مظنه ی استجابت دعا ، عزّت اهل ایمان را ، عزت نظام اسلامی مان را ، عزت رهبری مان را ، ملت بزرگ را تا ظهور ولی ات محفوظ و مستدام بدار ؛ در مسیر عبودیت و بندگی و تقوا ، همه ی ما را یاری بفرما .
{{ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ؛ تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ ؛ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَاكَسَبَ ؛ سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ؛ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ؛ فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ}} لعنت بر ابولهب و ابولهب صفتان ؛ {{صدق الله العلیّ العظیم}}
پایان خطبه اول//
خطبه دوم:
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الصّلاة والسلام علی سیّد النّبیین حبیب إله العالمین ابی القاسم المصطفی محمد و علَی عطرته و اهل بیته ، سیّما علَی علیٍّ امیر المومنین و علی الصّدیقةِ الطّاهره سیّدةِ نساء العالمین و علی الحسن والحسین سیّدَی الشباب أهل الجنةِ أجمعین و علی علی ِ بنِ الحسین و محمدِ بن علی و جعفرِ بن محمد و موسیَ بن جعفر و علیِ بن موسی و محمدِ بن علی و علیِ بن محمد و الحسنِ بن علی و الحجة القائم اَلمنتظَر . اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةِ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَدَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَویلَا.
صلوات…
«« عن النبی صلّ الله علیه وآله وسلّم ، أنّه قال : أتاكم شهر رمضان شهر بركة ، ينظر اللهتعالی إلى تنافسكم فیه ويباهى بكم ملائكته ، فأروا الله من أنفسکم خیرًا»» حلول ماه مبارک را به همه ی اهل رمضان ، به همه ی اهل روزه ، به همه ی اهل قرآن ، تبریک و تهنیت عرض می کنم ؛ قبل از رسیدن ماه مبارک رمضان ، در آخرین جمعه از ماه شعبان ، پیامبر عظیم الشأن اسلام ، با این تعبیر فرموده بود : «« قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ»» روی آورد ، یعنی نزدیک شد ، عن قریبٍ می رسد ماه خدا ؛ «« بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ.»» هم ماه برکت است ، ماه رحمت است ، ماه آمرزش است ، «« شهرٌ دُعیتُم فیه إلی ضیافت الله»» ماهی که در این ماه ، به مهمانی خدا خوانده شده اید ؛ «« هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ»» که ادامه دارد آن روایت ؛ اما بعد از حلول ماه مبارک ، باز با این ادبیات ، پیغمبر تأکید میکرد : «« أتاكم شهر رمضان»» رسید ، آمد برای شما ماه مبارک رمضان ، «« شهر بركة ، ينظر الله تعالی إلى تنافسكم »» تنافس ، قاپیدن است ، یک نفر می خواهد چیزی را بگیرد ، دیگری میخواهد بقاپد از دست او . در لغت اینگونه است . سبقت گرفتن از یکدیگر برای دریافت متاعی ، برای دریافت چیزی ؛ پیغمبر میفرمود ماه رمضان آمد ، خدا دارد تلاش شما را می نگرد ؛ یا به تعبیر همین عامیانه ، قاپیدن شما را ؛ کدام یک از شما جلو می افتید ، برای روزه داری ، برای تلاوت قرآن ، برای رسیدگی به حال ایتام و فقرا و نیازمندان ؛ اینها حرکت است ، این حرکت هم تنافس است ؛ یک نفر میخواهد جلو بیافتد ؛ یک نفر دیگر میخواهد از او جلوتر بیافتد ؛ «« ينظر اللهتعالی إلى تنافسكم ويباهى بكم ملائكته »» بندگان مومن که ماه رمضان را غنیمت بشمارند ، برای بهره گرفتن از این فرصت ، خدای رحمان ، مباهات دارد بر فرشتگان ؛ به تعبیر عامیانه ، برای تقریب به ذهن ، خطاب کند خدا به فرشتگان ، که ببینید بندگان مرا که روز طولانی تابستان ، هوای گرم ، اما بر اساس اعتقاد و باور دینی شان ، دهن میبندند و روزه نگه میدارند ؛ ای مومنین ، روزه خیلی فضیلت و بهره دارد ؛ خیلی پاداش دارد ؛ هم در دنیا عزت می آورد و هم در آخرت . روزه ، تلاوت قرآن . حالا خیلی معطّلتان نکنم ، بحمدلله الآنه در اکثر مساجد ، به وقت نماز ، نماز یومیه ، نماز جماعت برگزار است ؛ برادر عزیزمان جناب حجّت الاسلام آقای ذاکری ، مسئول اداره ی تبلیغات ، خبر دادند ، گزارش داده بودند ، عمدتاً مساجد را ، برادران عزی روحانی که اعزام شدند از حوزه علمیه ی قم آمدند ، حضور دارند ، در شهر ، در روستا ، فرصت خوبی است ، وقت نماز ، حضور در مسجد ، وقت تلاوت قرآن ، استفاده کردن ؛ آقا امام رضا درباره ی ماه رمضان می فرمود : «« شهر الرمضان شهر البرکة و شهرالرّحمة و شهر المغفرة و شهر التوبة»»شهر یعنی ماه ؛ ماه برکت است ، ماه رحمت است ، ماه مغفرت ، ماه توبه است و ««شهر الإنابة»» ماه زاری کردن به درگاه خدا . دل های شب ، زاری به درگاه خدا ؛ عزت می آورد ، ارزش می آورد . «« من لَم یُغفَر له فی شهرالرمضان فَفی أیُّ شهرٍ یُغفَر لَه ؟!»» این را امام رضا میفرمود ؛ میفرمود اگر کسی در ماه رمضان آمرزیده نشود ، پس کِی میخواهد آمرزیده بشود ؟ یعنی اگر ماه رمضان بگذرد و کاری نکند ، دیگر باید از او مأیوس بود ؛ ماه نزول قرآن ؛ خود خدا معرفی میکند : {{ شهر رمضان الذی اُنزِلَ فیه القرآن}} ماه رمضانی که قرآن در او نازل شد ؛ امیرالمومنین علی ابن ابی طالب می فرمود : «« ان الله سبحانه و تعالی»» کسی را موعظه نکرد خدای رحمان ، به مثل قرآن ؛ یعنی امتان پیشین ، اینگونه کلمات حکیمانه که در قرآن است نداشتند ؛ ««فإنّهُ حبل الله المتین»» قرآن ، حبل استوار الهی است ؛ حبل : رشته ، حبل: ریسمان ، حبل: چیزی که چیزی را به چیزی متصل می سازد . قرآن ، اتصال میدهد انسان را به خدا ؛ اتصال میدهد انسان را به حقایق هستی . حبل الله المتین. رشته ی استوار الهی ؛ «« و سببه الامین»» و وسیله ی امین است از طرف خدا برای بندگان ؛ «« و فیه ربیع القلب ینابیع العلم »» چشمه های دانش از قرآن ؛ «« وَ ما لِلْقَلْبِ جِلاءٌ غَیْرُهُ»» برای دل ، اگر دل زنگار گرفته ، مثل اینکه صفحه ی آیینه را گاهی زنگ میزند ، زنگار میگیرد ، اگر دل زنگار گرفته باشد ، چه چیزی غیر از قرآن میتواند زنگار دل انسان را بزداید ؟ ؛ زنگار های دل را غیر قرآن جلا نمیدهد . فرمود : «« وَ ما لِلْقَلْبِ جِلاءٌ غَیْرُهُ»» ؛ حالا امسال همه روزه از ساعت پنج و نیم در هیمن فضا ، برنامه ی قرآن خوانی ، هرروز یک جزء برگزار میشود ؛ هفته ی قبل هم عرض کرده بودیم ، واقعاً نشستن و گوش دادن قرآن ، خود عبادت است ، خود ثواب دارد ؛ میخواهی سر خیابان بنشینی ، داخل پارک و یا خانه بنشینی ، بیکاری ، بیا اینجا بنشین ، حداقلش گوش دادن خواندن قرآن است . بحمدالله قاریان برجسته ای قرائت میکنند ، من دیروز حضور داشتم ، بحمدلله خوب میخوانند ، غلط نمیخوانند ؛ افرادی هم که اهل تلاوت قرآن هستند ، نگاه میکنند به قرآن ، اداء کلمات را ، محل وقف را ، محل وصل را ، آشنایی بیشتری پیدا میکنند ، حیف است که از این فرصت استفاده نکنیم . لذا سزاوار است که همه ی آحاد مومنین ، آقایان ، خانم ها ، حضور بیشتری پیدا کنند ، گسترده تر بشود ؛ حالا سالها در مرکز استان برگزار میشد این برنامه ، مستقیم هم از سیمای جمهوری اسلامی ، مرکز مازندران دارد پخش میشود ؛ امسال آوردند اینجا به اعتبار اینکه تصور و توقع مسئولین ذیربط این است که اینجا بیشتر مورد استقبال قرار بگیرد ؛ و حضور در نماز جماعت و یک کلمه ی کوتاه ؛ آقا امام صادق سلام الله علیه می فرمایند: «« مَا مِنْ قَدَمٍ سَعَتْ إِلَى الْجُمُعَةِ»» هیچ قدمی برداشته نمیشود ، به سعی و حرکت در نمی آید برای رفتن به نماز جمعه ، ««إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهَا عَلَى النّار»» جَسَدها چرا (ها)ی تأنیث آمد؟ برای خاطر اینکه ضمیر میخواهد به اعضای بدن انسان برگردد ، در صورتی که آن عضو در بدن دوتا باشد ، مثل دست و مثل چشم که دوتا است ، لذا ضمیر مونث آورده میشود ؛ ««حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهَا عَلَى النّار»»خدای رحمان ، جسد آن صاحب قدم را بر آتش جهنم حرام می سازد ؛ یعنی جهنم حق ندارد مومن اعتنا کننده به ذکر خدا ، مومن اهتمام کننده به انجام واجبات عموماً ، مخصوصاً نماز جمعه را بسوزاند جهنم ؛ نه ؛ جهنم باید دیگران را بسوزاند ، نباید نمازگزاران ، نباید روزه گیران را بسوزاند ، به شرط اینکه خود نمازگزار و روزه گیر حفظ کند خود را ، با ذکر و یاد خدا بهشتی میشود انسان ؛ به شرط اینکه خود ، آن بهشت را ، فرصت مبارک را برای خودشان حفظ کنند و محفوظ نگه بدارند ؛ خب ، یکشنبه پسفردا سالروز فرمان امام برای تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی در سال پنجاه و نه .ببینید بعد از پیروزی انقلاب در یک مقطعی امام احساس کرد باید یک عزم و اراده ی حاکمیتی ، مدیریتی در جامعه فرهنگ جامعه را مدیریت کند . انقلاب فرهنگی ؛میفرمود : آنچه ما را میترساند ، وابستگی فرهنگی است ، نه تحریم و حمله ؛ آن ایام هم تحریم بود؟ بله ؛ آن ایام هم تحریم بود ، آمریکایی ها تحریم کرده بودند ؛ امام میفرمود از تحریم نباید بترسیم ؛ از تهدید به حمله ی نظامی نباید بترسیم . از یک چیزی باید بترسیم و آنچه که ما را میترساند وابستگی فرهنگی است . رواج دادند سایت های مختلف بیگانه در درون . امکان دستیابی برای نوجوانها ، برای جوان ها ، برای قشرهای مختلف . هجمه ی فرهنگی هم مثل هجمه ی نظامی ، در برابر هجمه ها بایستیم یا پا به فرار بگذاریم؟ مقام معظم رهبری هم در دیدار نمایندگان این دوره ی دهم از مجلس شورای اسلامی ، فرمود:مسئله ی فرهنگی مأموریت فوری و کنونی ماست . می فرمود: فرهنگ در بلند مدت از اقتصاد نیز مهم تر است . خب همه ی امید این بود که با پایان مذاکره ، رسیدن به یک تفاهم نامه ، یا به تعبیر دیگر برجام ، مشکلات ، برطرف بشود ، ولی عملاً آنچه که اتفاق افتاد ، آغاز شیطنت های سنگین تر دشمن بعد از برجام است . چرا میگویم شیطنت سنگین تر دشمن؟ برای خاطر اینکه آمریکا همین الآن در گزارش سالانه ی خود ایران را حامی اصلی تروریسم در دنیا معرفی کرده . انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نزدیک است ، در پیش است . الآن افرادی که کاندید هستند ، نامزدند ، داوطلب هستند ، دارند از همدیگر سبقت میگیرند برای اظهار خصومت علیه ایران ، نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ، منتفی کردن برجام را در شعار انتخاباتی خود مطرح می کنند . ببینید ، واقعاً همیشه انسان انصاف داشته باشد ، دولت نمیخواست که خیانتی به ملت بشود ، دولت خیال میکرد با مذاکره پیش میبرد و نتیجه ای میگیرد . حالا یا خوشبینانه بود یا غیر خوشبینانه ، هرچه که بود ، اشتباه بود یا درست بود ، اما سوء نیت قطعاً نداشتند ، حداقل این تعبیر را باید داشته باشیم . ولی یکی یک اندازه میبیند ، یکی یک اندازه بیشتر میبیند ؛ الآن قدرت دید چشم من و شما فرق میکند . همین جور قدرت فهم و درک افراد هم فرق میکند ، هرکسی به اندازه ی توان خودش . آن جوری که امام راحل میدید، درود خدا بر او باد ؛دیدید که میگفت : شاه عقل ندارد ، شاخ دارد شاخش را بشکنید . یک عده آدم های متدین و نمازخوان ، واقعاً آدم های درست ، پیش خود من میگفتند که این چه حرف سبُکی است که ایشان می زنند؟! مگر شاخ شاه شکستنی است؟! مگر میشود شاه را برداشت؟ مگر میشود شاهنشاهی را سرنگون کرد؟ خب او بر اساس تشخیص خودش حرف میزند . ولی امام ، المؤمن ینظر بنور الله ، این شکست شاه را میدید . همینجور مقام معظم رهبری که پیشتر فرمود ، به این مذاکرات خوشبین نیستم ، اما شرایط را به گونه ای در تبلیغات بار آورده بودند که اگر این مذاکرات ادامه پیدا میکرد ، مشکل ما حل میشد ، ولی چرا رهبر نگذاشت مشکل ما حل بشود؟. آقا ، رهبر ما که از امیرالمومنین علی بالاتر نیست . به جان علی قسم بعضی از تصمیمات را بر علی تحمیل کردند یاران . آقا هم فرمود مقام معظم رهبری ، اخیراً که تهدیدهای آمریکا همچون قبل از توافق هسته ای باق است . نباید در برابر آنها ساکت ماند ؛ برخورد دولت آمریکا با ملت ایران خصمانه است . حالا در یک همچین شرایطی واقعاً بعضی از خبر های آزاردهنده ؛ این خبرهای آزاردهنده باید مطرح بشود ، بعضی ها ممکن است بگویند که خیر ، موجب دلسردی مردم میشود ، موجب بدبینی مردم میشود ، موجب یأس و ناامیدی مردم میشود . اتفاقاً عکس قضیه است . آن سمتش موجب یأس و بدبینی میگردد . الآنه در چنین شرایط اقتصادی که آقا می فرماید الآن اقتصاد اولویت اول ماست ، ولی در دراز مدت فرهنگ مهم تر است . حالا در چنین شرایطی که مشکل رکود داریم ، مشکل اشتغال داریم ، که آقا فرمود با حرف نمیشود ، مشکل رکود و اشتغال باید حل شود و صرف صحبت فایده ندارد ، در یک همچین شرایطی خبر برسد و در روزنامه ها منتشر بشود ، رئیس سازمان بازرسی خبر بدهد فرار مالیاتی را ، که بدهکاران کلان مالیاتی فرار میکنند از دادن مالیات . با تشکیل ششصد تا شرکت زیرمجموعه یک نفر . آیا واقعاً مسئولین قادر به شناسایی نیستند؟کسی شرکت دارد ، یک شرکت زیرمجموعه ، برای فرار از مالیات ، که این بحث هم زمان میبرد ، و حیف است واقعاً . آنوقت خبر برسد پاداش های صد و بیست میلیون تومانی ، تا نهصد و شصت میلیون تومانی . در حالی که کارگران ، هنوز هم که هنوز است ، عمدتاً با پایین یک میلیون تومان دارند زندگیشان را پیش میبرند ، خبر برسد که یک کارمند صد و سی میلیون تومان پاداش در طول سال دریافت کرده .علاوه بر حقوقش ، حقوق بالای چند ده میلیونی ؛ آنوقت همه ی گرفتاری ها را هم باز حواله کنیم به دولت قبل . این دولت الان سه سال است روی کار است ، چرا خِفت قضیه را نگرفتید؟! این که آدم یکسره تعریف بکند از کار خودش ؛ مردم هم میفهمند . مردم هم دارند میبینند ؛ لازم نیست گاهی آدم تعریف کند ، واقعاً اگر کار درستی انجام بشود ، مردم تعریف میکنند .خدایا تو میدانی ، البته روزه وظیفه ی همگانی است ، اگر کسی روزه باشد معنایش این نیست که ریا است . نه . خدایا ، با دهن روزه از این جایگاه مقدس دارم عرض میکنم ، خدا میداند از خدا میخواهیم که دولت را موفق بدارد . دولت باید بداند اشکالات کارش کجاست . نمیخواهیم کسی را تخریب و تضعیف کنیم . آمریکا میخواهد ملت ایران برگردند به سی و هشت سال قبل.دولت باید کاری کند که آمریکا این آرزو را به گور ببرد . ملت که پشت سر دولت ایستادند . ملت که پشت سر رهبری نظام ایستادند . ملت که کم نیاوردند . کوتاه نیامدند . بقیه ، حل این مشکلات ، با تدبیر ، با برنامه ریزی ؛ الآن دوسال است مقام معظم رهبری تأکید بر اقتصاد مقاومتی دارد ، ولی متأسفانه هنوز یک برنامه ی عملی ملموس و مشهود در اقتصاد مقاومتی ندیدیم . آقا هم فرمود که دارند کاری میکنند . خدا کند که بکنند . پناه بر تو ای خدای رحمان . به لطف و کرمت این ملت را در پیمودن راه اولیاءت یاری بفرما . راجع به وقت و قبله ، یکی هفتم خرداد بود ، یکی هم بیست و سوم تیر است . آن روز باید سایه را نگاه کرد تا قبله دقیقاً مشخص بشود . حالا امروز هم به واسطه ی اینکه برنامه های قرائت قرآن در پیش است و اینجا جاسازی شده است ، لذا باید بنده بروم بیرون برای نماز ، حالا صف اول به وسیله ی همان صف اول به ورودی اتصال پیدا کرد ، ان شاءلله مشکلی ندارد نماز جماعت.
(((به تبع هر هفته ، خطبه های حضرت آیت الله معلمی مزّین به نام شهدای شهرستان است که هفته ی ماضی ، و چند روز پیش رو ، سالگرد شهادت ایشان بوده است.))) نثار ارواح این عزیزان صلوات .
باید تشکر کنم واقعاً تشکر جدی از عزیزان دست اندر کار برای برنامه ی قرآنی ، از سرپرست شهرداری جناب مهندس رحیمی ، ریاست محترم شورا جناب آقای میرزایی و همکاران عزیزشان در شورای اسلامی شهر ، کمک کردند ، همکاری کردند و فرماندار محترم ، مقدمات کار فراهم شده ، الآن بهترین فرصت است که مومنین از جلسات قرآن بهره مند بشوند ان شاءلله . و از استاندار محترم که برای ترویج فرهنگ نماز ، اقامه ی نماز ، در سطح ادارات ، در سطح مساجد برنامه ای را فرستادند تشکر میکنیم .
{{بسم الله الرّحمن الرّحیم وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ. إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ صَدَقَ اللهُ العَلیُّ العَظیم}}
پایان خطبه دوم//